جدول جو
جدول جو

معنی کمین زدن - جستجوی لغت در جدول جو

کمین زدن(کَ دَ)
کمین کردن. (فرهنگ فارسی معین) :
خاک درچرخ برین می زند
چرخ میان بسته کمین می زند.
نظامی.
فتنه به گوشه های دو چشمت نهان شده ست
آفت به کنجهای دهانت کمین زده ست.
امیرخسرو (از آنندراج ذیل کمین).
و رجوع به کمین کردن شود
لغت نامه دهخدا
کمین زدن
کمین کردن فتنه بگوشه های دو چشمت نهان شدست آفت بکنجها دهانت کمین زده است. (امیر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کمین کردن
تصویر کمین کردن
در جایی پنهان شدن به قصد از پا در آوردن دشمن یا شکار، کمین آوردن، کمین ساختن، کمین گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
(چَ چَ کَ دَ)
بزمین زدن. به سختی بزمین کوفتن چیزی را. (یادداشت بخطمرحوم دهخدا). بر زمین انداختن شی ٔ یا شخصی را. (فرهنگ فارسی معین) ، بزمین افکندن خصم خودرا در کشتی. شکست دادن حریف را در نبرد. (از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا). مغلوب کردن. (فرهنگ فارسی معین) ، تنزل در بهای چیزی پدید آوردن. سبب تنزل قیمت چیزی شدن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از آذین زدن
تصویر آذین زدن
زینت کردن دکانها و بازارها در روزهای جشن و شادمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخمین زدن
تصویر تخمین زدن
انگاردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمین کردن
تصویر کمین کردن
پنهان شدن بقصد کسی یا چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کمین بردن
تصویر کمین بردن
کمین کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخمین زدن
تصویر تخمین زدن
برآورد کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تخمین زدن
تصویر تخمین زدن
Estimate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کمین کردن
تصویر کمین کردن
Ambush, Lurk
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کمین کردن
تصویر کمین کردن
tendre une embuscade, guetter
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تخمین زدن
تصویر تخمین زدن
estimer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تخمین زدن
تصویر تخمین زدن
inschatten
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کمین کردن
تصویر کمین کردن
tendere un agguato, appostarsi
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کمین کردن
تصویر کمین کردن
menyergap, mengintai
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از کمین کردن
تصویر کمین کردن
overvallen, op de loer liggen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کمین کردن
تصویر کمین کردن
घात लगाना , छिपना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تخمین زدن
تصویر تخمین زدن
ประมาณการ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تخمین زدن
تصویر تخمین زدن
memperkirakan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تخمین زدن
تصویر تخمین زدن
estimar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کمین کردن
تصویر کمین کردن
emboscar, acechar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کمین کردن
تصویر کمین کردن
устраивать засаду , подстерегать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تخمین زدن
تصویر تخمین زدن
stimare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تخمین زدن
تصویر تخمین زدن
estimar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تخمین زدن
تصویر تخمین زدن
估计
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از کمین کردن
تصویر کمین کردن
влаштовувати засідку , чатувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تخمین زدن
تصویر تخمین زدن
szacować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تخمین زدن
تصویر تخمین زدن
оцінювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کمین کردن
تصویر کمین کردن
zastawiać zasadzki, czaić się
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کمین کردن
تصویر کمین کردن
überfallen, lauern
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تخمین زدن
تصویر تخمین زدن
schätzen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تخمین زدن
تصویر تخمین زدن
оценивать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کمین کردن
تصویر کمین کردن
emboscar, espreitar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کمین کردن
تصویر کمین کردن
매복하다 , 숨어 있다
دیکشنری فارسی به کره ای